گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 43
تظاهر و تحکم






اسماعیل شفیعی سروستانی هیچ از این منظر به شهر و دیار خود، به کوي و برزن، و جماعت ریز و درشتی که شهر را از خود
است. تظاهر همان ظاهرسازي است، طلب و تمناي ظهور ونمایش، برون?فکنی « تظاهر » انباشته?اند نگریسته?اید؟ منظورم منظر
ویژه?اي که تمام قد فراروي خودداري، رازداري و گاه حیا و خویشتن?داري می?ایستد. نمایش بی?محاباي داشته?ها و داراییها
که بر خلق روزگار فخر می?فروشند، بزرگ می?نمایند و نفس تیزتک را در کالبد کوچک هزاران پیر و جوان به مسابقه و
مجادله?اي بزرگ فرامی?خوانند. شهر، نمایشگاه تظاهر بزرگ است و خانه?ها و آدمها که جملگی چونان تابلوهایی برکشیده
صفحه 24 از 66
اینهمه را به نمایش می?گذارند. کوچه?ها، خانه?ها و جمله آنچه در گستره شهر قابل شناسایی است جلوه این تمنا را در خود و
با خود در پیش چشم و دل هر رهگذر قرار می?دهند. به زبان دیگر، شهر و کوي و برزن، محل ظهور تمام قد این واقعه است. شاید
.« محل ظهور تظاهر » : آن هم در عصري که من و شما در آن زندگی می?کنیم ارائه کرد ،« شهر » بتوان همین تعبیر و تعریف را براي
ساختمانها و ابنیه در رقابتی سخت و سنگین بر یکدیگر فخر می?فروشند، قد و قواره، بلندي و شکوه و رنگ و سیماي خود و در
را به نمایش می?گذارند و برقدر خود می?افزایند. هر ساختمان و آسمان?خراشی، نحوي خودنمایی و « صاحبان خود » حقیقت
حرص سیري?ناپذیر صاحبانش براي تظاهر است. محلی براي ظهور تظاهر. تابلوها و ویترینها جملگی رنگ و بویی را در فضا
می?پراکنند تا در رقابتی بی?پایان طبع تظاهرطلب و چشم سیري?ناپذیر آینده و رونده را بیارایند چونان که اطعمه و اشربه و
البسه?ها نیز بر میدان این تظاهر می?افزایند. آینده و رونده، مسیر آمد و شد و غرقه نمایش، از هر وسیله?اي، کلامی و پیشه?اي
ابزاري براي تظاهر می?سازند. آنان آموخته?اند تا خود را، جسم وجان را و زبان و چشم و گوش را و همه داشته?هاي آشکار و
نهان را ابزار تظاهر کنند. شهر، انباشته از آینده?ها و رونده?هایی است که از صبح علی?الطلوع خود را می?نمایانند. دمیدن
خورشید چونان زنگی است که آغاز این مسابقه بزرگ را اعلام می?کند و همه آنچه را در کوي و برزن قد کشیده به یاري
می?طلبد. همه از یک جنساند، از جنس شهر و کوي، از جنس مغازه?ها، تابلوها، ماشینها و آدمها که جملگی غرقه تظاهرند.
گویا این?همه باطن انسان عصري را به نمایش می?گذارد که بر مدار تظاهر می?چرخد. همه چیز و همه کس ذیل تظاهر قابل
تعریف است. رسانه?ها نیز از همین جنساند، بر همین مدارند. در پشت هر یک غولی خود را پیراسته است. غولی که در جامه
دانایی، دینداري، علم، هنر، قدرت و امثال اینها خود را به نمایش می?گذارد. نه براي علم وهنر و دینداري که براي نمایش و
تظاهر. وجه غالب، نمایش دانایی است و نه دانایی. وجه غالب، نمایش هنر و تنومندي است و نه هنرمندي. نمایش قدرتمندتر و
سرآمدتر از هرگونه دانایی، دینداري، هنر، تنومندي و قدرت از پس اینهمه رسانه خود را می?نماید. از همین روست که در میان
چهره می?پوشد، در محاق می?رود و گم می?شود. نمایش میدان را هر زمان تنگ و تنگ?تر « دانایی و توانایی » ، این غوغا
قد می?کشد، بالنده می?شود و خود می?نماید. تحکم، فرزند طبیعی و باطن تظاهر است و تظاهر « تحکم » ، می?سازد. از همینجا
پوشش لطیف میل به تحکم. از پس این?همه است که می?توان درون پوچ و هیچ تظاهر را دید. حبابی بی?توش و توان و
جان?مایه. فقط کافی است تا میدان تظاهر تنگ شود، رسانه?اي چیزي ننویسد یا نگوید، کسی به آن اعتنا نکند. آن وقت است که
تظاهر حقیقت خود را می?نماید. چونان بادکنکی که از باد تهی می?شود. فقط کافی است تا کسی بی?صدا و دور از هرگونه
نمایش وجهی از دانایی، آزادگی و قدرت را در خود داشته باشد... . تظاهر، قاتل و هادم همه توانایی و دانایی است. مانعی که مرد
را از رفتن و رستن باز می?دارد. هیچ به میوه?هاي پلاستیکی اما رنگین و فریبنده، خیره شده?اي؟ کوهی از آن در برابر سیبی
پوسیده و فسرده، رنگ می?بازد. خرواري از میوه?هاي پلاستیکی، حتی براي لحظه?اي، عطش و تشنگی گنجشکی را فرو
نمی?نشاند. تظاهر، مناسبتها را درهم می?پیچد، قاتل سادگی و سلامت، مثل خطهاي درهم پیچیده خطاطی خودنما، مثل منظومه
شاعران پیرو سبک هندي، که حتی سراینده?اش هم در معانی?اش در می?ماند، مثل آسمانخراشها و زندگی پر از ازدحام
را اساس بودن خود ساخته?اند. پهلوان پنبه?اي که همه را به عجب وامی?دارد « نمایش » آدمهایی که همچون شهر و کوي و برزن
اما با تلنگري فرو می?افتد. مثل سینما، مثل اسباب شعبده?گري که در خود و با خود هیچ?وجهی از حقیقت ندارد. حقیقت?نماي
پوششی براي همه ضعفها، ناتواناییها و « تظاهر » کم بنیه?اي که چشمها را خیره می?سازد اما در طرفۀالعینی فرو می?ریزد. وقتی
جاي قدرت را می?گیرد. تحکم نمایشی از قدرت است و نه قدرت، همزاد تظاهر است و انعکاس تمام « تحکم » ، نادانیها می?شود
قد بی?دردي و بی?رازي. جلوه?اي از نفس که در امارگی خود را می?نماید و افتادگی بی?دلیل دیگران را طالب می?شود.
می?شود. موجد جدال و مشوق « تزاحم » حقارتی که در نمایش دانایی و قدرت خود را بارز می?سازد. از همین روست که منشأ
صفحه 25 از 66
رقابت بی?معنا و بی?مایه. وقتی به حقیقت، میدانی براي مسابقه و آزمونی براي سنجش توانایی نباشد، ازدحام تظاهر، صحن حیات
را تیره می?سازد. ازدحام کوي و برزن، ازدحام خانه?ها، ماشینها و ابزاري که در و دیوار خانه و کوي و شهر را می?پوشند.
ازدحام شیطان و شیطنت بر صحن و سراي چشم و دل. هیچ در عصرگاه روزي تابستانی در خیابان و میدانی در شهر، رفت و آمد
کرده?اید؟ نمایشگاه و همایشگاه بی?مرزي که هر لحظه دامنه می?گسترد و تا عمق جسم و جان آدمی پیش می?رود. صورت و
سیرت غرقه تزاحم و تظاهر، میدان بزرگی براي فروش آخرین بازمانده?هاي اخلاق و آزادگی. عصر ما، عصر تظاهر است و تحکم،
جملگی در تظاهر و تحکم غرقیم. تنها کافی است که این میدان بسته شود و یا به حقیقت میدان مسابقه?اي و آزمونی گشوده شود،
آنچه می?ماند دستان تهی از دانایی، توانایی و هنرمندي است. از همینجاست که جملگی زبان و زبان?آوري قد می?کشد و
گوش فرو بسته از هر آوا در خاموشی فرو رفته است، می?گوییم اما نمی?شنویم. پاکی، عدالت?ورزي و دینداري بوي مخصوص
خود را دارد، هیچ نسبتی میان تظاهر به پاکی و پاکی، تظاهر به دینداري و دینداري، تظاهر به سخاوت و سخاوتمندي نیست.
این?همه را هیچ نیازي به تظاهر نیست. آنجا که تظاهر رخ می?نماید، دینداري رخ می?پوشد. آنجا که عدالت?ورزي به نمایش
درمی?آید، عدالت می?گریزد. آنجا که لاف شجاعت و قدرت، گوشها را پر می?کند، ترس، پر رنگ?تر از هر زمان، چهره
می?نماید. تظاهر، قتلگاه پاکی، دینداري، شجاعت و عدالت?ورزي است. شجاعت فریاد برمی?آورد از تظاهر شجاعت. اینهمه
رنگ و بوي مخصوص خود را دارد. چونان نوري، تاریکیها را درمی?نوردد. حتی اگر به اندازه آتش کبریتی و یا سوسوي کرم
شبتابی در میانه ظلمات باشد. از میانه تظاهر، موذیانه?هاي یأس و فسردگی سربرمی?آورند. بوي تند و گزنده بی?اعتمادي زبانه
می?کشد و ناامنی سایه بر سر شهر و کوي و برزن می?افکند. در میانه صحراي بی?اعتمادي و یأس، فساد و تباهی رخ می?نماید و
همه پاکی را نابود می?سازد. تظاهر به دینداري منشأ هیچ دینداري?اي نیست. تظاهر به عدالت?ورزي پایه?هاي هیچ عدالتی را
استوار نمی?سازد. چنانکه تظاهر به سخاوت هیچ فقیري را بی?نیاز نمی?سازد. دریایی از عبارات و کلمات زیبا در وصف سخا و
سماحت جاي تکه نانی خشک در دستان پیرزنی فقیر را نمی?گیرد. سخاوت و شجاعت و عدالت بوي مخصوص به خود را دارد،
عین سرور، منشأ سرور و ناشر سرور است و بارز کننده امیدواري، اعتماد و امنیت. هیهات که مرغ جان آدمی در میانه قفسهاي
رنگین و برکشیده، بی?آنکه مجالی براي زبان?آوري بیابد، می?میرد. مثل شاخه گلی در ازدحام انبوهی از گلهاي کاغذي.
هیهات!...
منافع وجودي امام عصر(ع) در عصر غیبت
مهدي سلطانی رنانی از زمانی که امام عصر(ع) از دیده?ها پنهان شده و در پس پرده غیبت زندگی خود را شروع کرده است،
انبوهی از پرسشها، پیرامون مسائل غیبت مطرح شده است که بسیاري از آنها از یک پیشینه دیرینه?اي برخوردار است، به
گونه?اي که بسیاري از این سؤال ها در نوشته?هاي نویسندگان کتابهاي مربوط به امام زمان(ع) در قرن چهارم و پنجم اسلامی
مطرح گردیده و علما پاسخهاي مناسبی به آن داده?اند. از جمله پرسشهاي رایج درباره امام زمان(ع) این است که: به فرض قبول
امامی که فرزند بلافصل امام عسکري(ع) است چه خاصیتی بر وجود ایشان مترتب است؟ اگر امام، پیشواي مردم است باید ظاهر
باشد. بر وجود امام ناپیدا چه فایده?اي می?توان یافت؟ امامی که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج می?کند، نه
مشکلات جامعه را حل می?نماید، نه پاسخ مخالفان را می?دهد، نه امر به معروف و نهی از منکر می?کند، نه از مظلومی حمایت
می?کند و نه حدود و احکام الهی را جاري می?سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟ در دوران غیبت که آن جمال الهی
از دیدگان ما ناپیداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟ پیش از پاسخگویی به این پرسشها ذکر نکاتی چند در این
باره ضروري است: 1. ظاهراً این اشکالات از زبان کسانی مطرح می?گردد که در واقع نه امام را شناخته?اند و نه به معناي حقیقی
صفحه 26 از 66
امامت پی برده?اند. و امام را مانند رهبري عادي که کارش مسئله?گویی و حداکثر، اجراي حدود و احکام است می?دانند، در
حالی که مقام امامت و ولایت به مراتب از این مقامات ظاهري شامخ?تر و والاتر است و باید دانست که مفهوم غایب بودن امام
مهدي(ع) این نیست که وجودي نامرئی دارد و به یک وجود پنداري شبیه?تر است، بلکه او نیز از یک زندگی طبیعی عینی خارجی
برخوردار است و تنها استثنایی که در زندگی او وجود دارد، عمر طولانی اوست و الاّ آن وجود نازنین، در جامعه انسانی به?طور
ناشناس زندگی می?کند. 2. باید گفت، اگر چه حضور شخصی امام غایب در بین مردم سبب می?شود که مسلمانان از برکات
بیشتر و در سطح وسیع?تري بهره?مند شوند، ولی این چنین نیست که اگر شخص امام غایب بود هیچ?گونه فایده و ثمره?اي براي
امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلکه مردم را تحت نفوذ شخصیتی خود می?گیرد زیرا آثار امام که بقیۀالله در زمین است بر دو
3. مسئله فوائد وجودي امام . قسم می?باشد: 1. آثار حضور؛ 2. آثار ظهور؛ و غیبت امام به معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور 1
غایب از طرق ذیل قابل بررسی و محل بحث است: 1. از طریق محاسبات اجتماعی؛ 2. از طریق قرآن و نهج?البلاغه؛ 3. از طریق
روایات متعدد معصومین(ع). تا هر فردي به فراخور فکر خود، یکی از این طرق یا هر سه را بپذیرد؛ به?گونه?اي که شخص غیر
معتقد، به اصالت قرآن و نهج?البلاغه، از طریق اول می?تواند فایده وجود امام غایب را به خوبی درك کند. اینک؛ بیان این راهها
و پاسخ به سؤال موردنظر به کمک آنها: 1. وجود رهبر مایه بقاي مکتب است محاسبات عقلی و اجتماعی ثابت می?کند که اعتقاد
به وجود چنین امامی، در طول مدت، اثر عمیقی در اجتماع شیعه داشته است که اکنون به آن اشاره می?کنیم: اصولًا هر جامعه?اي
براي خود تشکیلات و سازمانی دارد، و براي بقا و ادامه کار سازمانها و به منظور تعقیب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه
این رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخله?اش در رهبري و گردش تشکیلات و سازمانها لازم و ضروري خواهد بود، ولی
هرگاه که رهبر به عللی محبوس، یا تبعید و دور افتاده، یا مریض و بیمار باشد، وجود او براي پیگیري امور اجتماع و افراد، کافی
خواهد بود؛ زیرا باز مردم به امید آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه می?دهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که
قیام و نهضتهایی داشتند، براي این مطلب گواهیهاي فراوانی وجود دارد که نشان می?دهد تا آن رهبر از حیات و زندگی
برخوردار بوده، هر چند از نزدیک موفق به رهبري نمی?شده، اما تشکیلات آن گروه، باقی و پایدار می?ماندهاست؛ اما لحظه?اي
که حیات و زندگی او به پایان می?رسید، تفرقه و دو دستگی، تشتّت قوا و پراکندگی و نابسامانی در میان جمعیت حکم?فرما
می?گردید. بهترین شاهد بر این?که وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مکتب و مایه تشکّل پیروان اوست، ماجراي نبرد احد
است. در جنگ احد، به?طور اشتباه، و یا از روي غرض?ورزي، ندایی در قلب لشکر بلند شد: ألا قد قفتل محمّد محمد کشته شد.
این خبر ناگوار، زمانی در میان مسلمانان منتشر شد که آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان بودند. وقتی شایعه مرگ رهبر
قوت گرفت، نظام و پیوستگی آنان چنان گسسته گردید که هر کدام به گوشه?اي فرار کرده و دست از نبرد کشیدند و گروهی به
فکر پیوستن به لشکر دشمن افتادند، اما هنگامی که خبر قتل پیامبر تکذیب شد، لشکر از هم پاشیده، بار دیگر به دلگرمی وجود
رهبر از نقاط مختلف دور پیامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن کریم، این حقیقت را به خوبی بیان
فرموده: و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرّالله شیئاً
و سیجزي الله الشّاکرین. 2 با این توضیح، درباره امام زمان(ع) باید گفت: آیا اعتقاد به وجود امام حی و حاضر، ناظر، مستعد و آماده
براي نهضت، هر موقعی که خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعیت و تشکیلات، بالأخص آماده کردن افراد براي نهضت و قیام بر
ضدّ جور، استبداد و خودکامگی، و افسانه?پرستی و تفرقه?اندازي مؤثر نیست؟ هرگاه جمعیتی معتقد شود که رهبر آنان در قید
حیات و زندگی بوده و پیوسته مترقب فرمان الهی است که از پس پرده غیبت بیرون آید، به?طور مسلم ناامید نمی?شود، وحدت
کلمه خود را از دست نمی?دهد و در حفظ مکتب خویش می?کوشد. بنابراین اگر رهبر یک جنبش در میان مردم هم نباشد،
وجود واقعی او می?تواند الهام?بخش معنوي و مایه امید، تحرّك و یادآوري گردد و اما در مورد این?که چرا خداوند امام را در
صفحه 27 از 66
موقع ظهور خلق نکرد، باید گفت: اگر چنین بود، اصولًا عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعیت خارجی پیدا نمی?کرد، زیرا انسانها در
انتظار فردي می?توانند باشند که به زنده بودنش معتقدند والاّ نمی?توان بشریت را به این دلخوش داشت که چند سال بعد ممکن
است کسی به دنیا آید که قرار است نقش منجی را ایفا کند. پس آدمیان در شناخت دقایق و ظرایف حیات و براي آنکه در مسیر
تکاملی به پیکار برخیزند، لازم است که از وجود رهبري، حتی اگر غایب باشد، الهام گرفته و بهره?مند گردند. 2. امیرمؤمنان(ع)
در نهج?البلاغه براي خدا دو نوع حجت معرفی می?نمایند: یکی حاضر و آشکار و دیگري غایب و ناپیدا. آنجا که می?فرماید:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّ ۀ إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حجج?الله و بیّناته. 3 پروردگارا، روي زمین
هیچ?گاه از حجتهاي تو خالی نمی?ماند، حجتهایی که گاهی مرئی و آشکار، و گاهی از بیم مردم پنهان است، تا دلایل آئین
کیست؟ آیا جز آن پیشواي معصوم است که بر اثر نبودن « حجت خائف و مغمور » الهی محو و نابود نشود. مقصود امام علی(ع) از
شرایط مساعد، در پس پرده غیبت به سر می?برد تا روزي که جهان براي قیام و نهضت او آماده گردد؟ پس از آگاهی از این دو
نوع حجت به ذکر نام گروهی از اولیاي الهی که آنان یا غایب و پنهان بوده و با این حال هدایت می?کردند یا به صورت مستتر به
سازندگی افراد اشتغال داشتند و یا این?که نبی و ولی بودند ولی منتظر آن بودند که فرمان حق رسیده و سپس انجام وظیفه کنند،
معرفی شده است؛ ب) پیامبر گرامی اسلام(ص) که سه سال از طریق « خضر » می?پردازیم: الف) معلم موسی که در اخبار به نام
فردسازي هدایت می?کرد؛ ج) حضرت موسی(ع) در مدت غیبت چهل روزه؛ د) حضرت یونس(ع) که مدتها در شکم نهنگ،
پنهان از دیدگان به سر می?برد. 3. پاسخ پرسش از طریق روایات متعدد معصومین(ع): الف) جابربن عبدالله انصاري، از پیامبر
اکرم(ص) پرسید: آیا شیعه در زمان غیبت از فیوضات قائم آل محمد(ع) برخوردار می?شوند؟ فرمود: آري! قسم به پروردگاري که
مرا به پیامبري برانگیخت، از وي نفع می?برند و از نور ولایتش کسب نور می?کنند، هم?چنان?که از خورشید استفاده می?نمایند،
هنگامی که در پشت ابرها پنهان می?گردد. 4 ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(ع) پرسیدند: شیعیان در زمان غیبت از وجود
حضرت ولی?عصر(ع) چگونه استفاده می?کنند؟ فرمود: آن?چنان که از خورشید استفاده می?شود هنگامی که در پشت ابرها
پنهان گردد. 5 ج) حضرت امام صادق(ع) فرمود: از روزي که خداوند متعال، حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین خالی از
حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و روشن و یا غایب و پنهان. راوي پرسید: از امام غایب چگونه استفاده می?شود؟ فرمود:
آن?چنان?که از خورشید استفاده می?شود هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد. 6 د) در توقیع مبارکی که از ناحیه مقدس امام
عصر(ع) توسط دومین نایب خاص ایشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن یعقوب صادر شده است، چنین آمده است: اما چگونگی
استفاده مردم از من، بهسان استفاده آنهاست از خورشید، هنگامی که در پشت ابر پنهان شود. 7 خورشید فروزان در پشت ابرهاي تار
در پاسخ پیشوایان دین به منافع وجودي امام غایب(ع) در عصر غیبت و چگونگی استفاده از محضر او خواندیم که همگی تصریح
می?کنند: در زمان غیبت از فیوضات بی?کران ناموس دهر، امام عصر(ع)، همگان برخوردار هستند، بهسان استفاده آنان از
خورشید، زمانی که در پشت ابرها قرار گیرد. ولی نکته اینجاست که چرا امام زمان(ع) در زمان غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر
تشبیه شده است؟ 1. نور هستی و هدایت توسط آن حضرت می?رسد؛ زیرا حضرات ائمه(ع)، علت غایی ایجاد مخلوقات عالم?اند
و اگر آنها نبودند نور عالم به غیر ایشان نمی?رسید و نیز به برکت آنهاست که علوم و معارف حقّه بر مردم آشکار می?گردد و
گرفتاريها از امت اسلام برطرف می?شود. اگر آنها نبودند، مردم به وسیله اعمال زشت خود مستحق انواع عذابهاي الهی
2. همان?گونه که مردم از آفتاب پشت ابر بهره می?شدند، چنان?که خداوند فرموده است: و ما کان اللَّه لیعذّبهم و أنت فیهم... 8
می?برند و انتظار دارند که ابر کنار رفته و دوباره قرص خورشید پیدا شود تا بیشتر از آن بهره بگیرند، در ایام غیبت نیز شیعیان با
اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(ع) هستند و هیچ?گاه مأیوس نمی?گردند. 3. کسانی که وجود آن حضرت را با همه
آثار و علائمی که دارد انکار می?کنند، مانند انکار کنندگان خورشید هنگام ناپدید شدن آن در پشت ابر می?باشند. 4. گاهی
صفحه 28 از 66
براي بندگان خدا پنهان شدن خورشید در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشکار بودن آن است. همچنین غیبت امام زمان(ع) از
روي مصلحت براي مردم عصر غیبت، بهتر است. از این رو ایشان از نظرها غایب گردیده?اند. 5. نگاه کردن مستقیم به خورشید،
بینایی انسان را به مخاطره می?افکند و این به خاطر ضعف قوه دید و عدم احاطه به خورشید است. آفتاب ملکوتی وجود امام
عصر(ع) نیز همین?گونه است که اگر همه او را ببینند ممکن است به حال مردم زیان?بخش باشد و موجب کوردلی آنها از دیدن
آفتاب حقیقت گردد. در صورتی که در غیبت ایشان، چشم بصیرتشان موجب ایمان به او می?گردد؛ همان?طور که انسان
می?تواند از میان ابر به خورشید بنگرد و ضرري نبیند. 6. گاهی آفتاب از میان ابر بیرون می?آید اما یکی به آن می?نگرد و
. دیگري توجهی ندارد. همین?طور نیز ممکن است آن حضرت در ایام غیبت بر عده?اي آشکار شود ولی دیگران او را نبینند. 7
وجود ملکوتی و نور مطلق الهی ائمه اطهار(ع) از لحاظ نفعی که براي عالم وجود دارند، همانند خورشید است و تنها کسانی
نمی?توانند از وجود مقدسشان بهره?مند گردند که چشم دلشان کور باشد. در قرآن کریم نیز به این اشاره شده است: و من کان
8. همان?طور که خورشید نورش فروزان است و به اندازه روزنه?هاي خانه?ها فی هذه أعمی فهو فی?الآخرة أعمی و اضلّ سبیلًا. 9
وارد آن می?شود و به اندازه ارتفاع آنها در آن می?تابد، مردم نیز به اندازه روزنه?هاي دلشان از انوار هدایتگر اهل بیت(ع)
استفاده می?کنند. اگر انسان، پرده?هاي هواپرستی را از پیش روي خود کنار بزند، در زیر آسمان قرار می?گیرد و نور آفتاب،
إعلموا أنّ الله یحیی » : بدون مانع، از هر سو او را احاطه می?کند. 10 امام باقر(ع) در حدیثی فرمودند: اینکه خداوند می?فرماید
به این معنی است که خداوند به وسیله قائم(ع) زمین مرده را حیات خواهد داد. 11 و 12 حضرت آیت?اللَّه جوادي « الأرض بعد موتها
. تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطایف بسیاري در بردارد: 1 » : آملی در این باب میفرمایند
خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او در حرکتاند، چنان?که وجود گرامی حضرت حجت(ع)
2. خورشید در این مجموعه، در نظام هستی مرکزیت دارد: ببقائه بقیت الدّنیا و بیمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء. 13
منافع فراوانی دارد: ایجاد جاذبه،که مایه ثبات و بقاي نظام است؛ گرما و حرارت، که از پشت انبوه ابر غلیظ نیز به زمین می?رسد؛
باد و باران، روییدن گیاهان و امثال آن از برکت تابش خورشید است و ابر گرفتگی در آن اثر مهمی ندارد. بله، نور افشانی از پشت
ابر، کمتر خواهد بود. بدین ترتیب ابر گرفتگی فقط یکی از منافع آفتاب آن هم در برخی نقاط را تقلیل می?دهد، نه این?که از
بین ببرد. 3. ابر، هرگز آفتاب را نمی?پوشاند بلکه ما را می?پوشاند، در نتیجه ما را از دیدن آن محروم می?کند، نه آنکه در
منفعت رسانی آن خلل ایجاد کند. چگونه می?توان گفت کسی که عالم وجود در قبضه قدرت اوست و می?تواند هر لحظه?اي
در هر جا حضور داشته باشد، غایب است؟ 4. پوشاندن ابر، اختصاص به کسانی دارد که در زمین هستند نه کسی که بر فراز ابر
حرکت می?کند. غیبت آن حضرت نیز براي کسانی است که به دنیا و طبیعت چسبیده?اند، اما کسانی که بر ابرهاي شهوات و غبار
. هواهاي نفسانی پا می?گذارند و در آسمان عبودیت پرواز می?کنند، در بهره گرفتن از خورشید با دیگران قابل مقایسه نیستند. 5
آفتاب، لحظه?اي از نورافشانی غفلت نمی?کند. هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره می?برد و اگر بتواند
همه موانع را کنار بزند و در برابر آفتاب بنشیند بهره کاملی می?برد. چنان?که حضرت ولی?عصر(ع) مجراي فیض الهی است و از
این جهت فرقی بین بندگان خدا نمی?گذارد؛ لیکن هر کس به اندازه ارتباط خود مستفیض می?شود. 6. اگر این آفتاب پشت ابر
هم نباشد شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. اگر وجود گرامی آن حضرت در پس پرده غیبت نباشد
سختیها و تنگیهاي معیشت و کینه?توزي دشمنان مجالی به شیعه نمی?دهد. آن حضرت در توقیع مبارك خود به مرحوم شیخ
مفید(ره) نوشته?اند: ما در مراعات حال شما سهل?انگار نیستیم و هرگز شما را فراموش نمی?کنیم وگرنه سختیها و تنگناهاي
فراوانی به شما می?رسید و دشمنان، شما را نابود می?کردند: إنّا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم ولولا ذلک لنزل بکم
7. درست است که امام(ع) با حضور و ظهور خود می?تواند مایه اضمحلال دشمنان گردد، الّلأو اء و اضطلمکم الأعداء. 17
صفحه 29 از 66
آن?گونه که از نظر علمی، تابش بدون ابر و مستقیم خورشید به خاطر اشعه?هایی که دارد ضدّعفونی کننده و از نظر فقهی نیز
جزو مطهرات محسوب می?شود و برخی نجاسات را پاك می?کند، لیکن وجود امام معصوم(ع) در نظام آفرینش مثل مغناطیس
زمین است که با وجود نامرئی بودن، همه قبله?نماها و قطب?نماهاي کشتیها، هواپیماها، عملیاتهاي نظامی و... را به حرکت
درمی?آورد و از برکت آن میلیونها بلکه میلیاردها انسان، جهت قبله یا مسیر مسافرت خود را پیدا می?کنند و به مقصد
می?رسند. 19 منافع وجودي امام غایب فواید امام غایب(ع) فقط منحصر به امور ظاهري و منافعی که مربوط به ترقی و ترویج آیین
اسلام در دوران ظهور میباشد، نیست؛ بلکه فواید باطنی کثیري نیز بر امام غایب مترتب است که به مراتب، عظیم?تر از فواید
ظاهري است و در احادیث متعددي که پیرامون فلسفه و فایده وجود امام(ع) در عصر غیبت به ما رسیده، موارد گوناگونی عنوان
گردیده است، که اکثر این منافع، عمومی است یعنی مسلمان و کافر، شیعه و سنی در آن سهیم هستند. چنان?که منافع آفتاب نیز
عام است ولی برخی از آنها اختصاص به شیعیان دارد. به هر حال بیان این منافع، جذبه معنوي خاصی دارد که خالی از لطف نیست.
1. امام غایب(ع) مایه آرامش اهل زمین وجود امام معصوم در میان جامعه بشري از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت براي
ساکنان زمین است: الف) امنیت فکري و روحی: امام و حجت خدا براساس این?که مسؤلیت هدایت و ارشاد جامعه را برعهده
دارد، از مرزهاي اعتقادي و فکري جامعه اسلامی نگهبانی می?کند تا مورد هجوم افکار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع
نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست که انحرافات فکري و عقیدتی که موجب تزلزل روحی و فکري جامعه است، از بین
رفته و امنیت فکري و روحی به?وجود می?آید. ب) احساس آرامش در سایه امام: یکی دیگر از ثمرات مهم امام در میان بندگان
از جهت وجود شخصیتی بزرگ، ملکوتی، معصوم و آگاه به حال مردم است و در میان افرادي که اعتقاد به امامت و رهبري وي
دارند و او را از هر کس دیگر نسبت به خود مهربان?تر و دلسوزتر می?دانند، موجب دلگرمی روحی است و هر نوع یأس و
نومیدي را از ایشان دور می?کند و آنها را به آینده?اي روشن و ارزشمند امیدوار می?سازد. به عبارت دیگر وجود امام، نقطه
اتکایی است براي بندگان خدا که در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وي پناه برند و به عنوان پناهگاهی چاره?ساز و
آرام?بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و کوشش خویش در راستاي نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند. 2. وجود
امام، منشأ خیر و برکت بر حسب روایات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بین مردم، منشأ خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب
منافع و دفع بسیاري از بلاها از جامعه است، چنان?که در تفسیر آیه 251 سوره بقره 22 از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: إن
الله لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لایصلّی ولو اجتمعوا علی ترك ال ّ ص لاة لهلکوا. به درستی که خداوند به واسطه نمازگزاران
شیعه، بلا را از کسانی که نماز نمی?خوانند، دفع می?کند، زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترك کنند، هلاك می?گردند. 23 واضح
است که وقتی وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنین برکتی را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولی و حجّت خدا بر
مردم است، به مراتب بیشتر خواهد بود، زیرا امام و حجّت خدا، واسطه رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم است؛ چنان?که
امام سجاد(ع) درباره برکات وجودي ائمه اطهار(ع) می?فرماید: ما کسانی هستیم که به واسطه ما آسمان بر فراز زمین نگهداري
شده و زمین از هلاك نمودن اهلش منع گردیده است. حضرت در ادامه می?فرماید: و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرّحمۀ و تخرج
برکات الأرض. 24 در این فراز از بیان امام، برکات دیگري چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار
وجودي ائمه اطهار(ع) شمرده شده است. پس وجود امام غایب به عنوان حجّت الهی و ولی معصوم حق باعث نزول خیرات بسیار بر
امّت اسلامی است. 3. امیدبخشی به مسلمین ایمان و اعتقاد به امام غایب(ع) سبب امیدواري مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و
صفاي خویش در عصر ظهور امامشان می?گردد. این امیدواري از بزرگ?ترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق
اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صد قافله دل همره اوست می?کشد. هر چند
او را در میان خود نمی?بیند، اما خود را تنها و جدا از او نمی?داند. باري، امام غایب(ع) همواره مراقب حال و وضع شیعیان?اند و
صفحه 30 از 66
همین مسئله باعث می?گردد که پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، براي رسیدن به یک وضع مطلوب جهانی تلاش کرده
و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنان?که خود فرموده?اند: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر
نبرده?ایم؛ پس تقواي الهی پیشه کنید و ما را یاري نمایید تا از فتنه?اي که به شما رو می?آورد، شما را نجات بخشیم. 25 آري،
اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سیل بنیان?کن مادیت و محرومیت مستضعفین و توسعه استکبار، خیرخواهان بشریت را مضطرب
کرده است؛ به طوري که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید کنند. در این صورت تنها روزنه امیدي که براي بشر
مفتوح است و یگانه بارقه امیدي که در این جهان ظلمت?زده سوسو می?زند، همان انتظار فرج و فرا رسیدن عصر درخشان
حکومت توحید و نفوذ قوانین الهی است. 4. حفظ و نجات شیعیان از خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان در توقیعی که از ناحیه
مقدّس حضرت حجت(ع) براي شیخ مفید(رض) صادر گشته، آمده است: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده
و یاد شما را از خاطر نبرده?ایم که اگر جز این بود، دشواريها و مصیبتها بر شما فرود می?آمد و دشمنان، شما را ریشه?کن
می?نمودند. 27 سلامتی و نجات یافتن از خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان توسط امام(ع) بر دو وجه است: 1. عافیت و سلامتی از
همه خطرات دینیّه و دنیویّه؛ 2. حاصل شدن سلامتی و نجات یافتن از بلایا و گرفتاريهاي بسیار سخت و مشکلات عظیم در امر
دین و دنیا. از جمله این موارد در وجه دوم، نجات مردم بحرین از اجحاف حاکم ظالم است، آنگاه که صدراعظم وقت حکومت،
پرداخته و ذلت پرداخت آن « جزیه » حیله و نقشه?اي را پی?ریزي کرد تا با شیعیان، همچون کفار حربی از اهل کتاب رفتار شود؛ یا
را تحمل کنند و یا مردانشان کشته و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شوند، که آن حضرت در خنثی ساختن این توطئه، نقش
بزرگی ایفا نمودند. 28 آري! شیعیان، معتقد به امام غایب زنده و حاضر هستند. در هیچ برهه?اي از زمان، حتی در مشکلات، خود
را تنها نمی?دانند و می?دانند که پیوسته امدادهایی پر برکت از ناحیه آن بزرگوار به ایشان می?رسد. مضافاً این?که توسل به
حضرت مهدي(ع)، دستگیري و امدادهاي امام نیز، از دیگر برکات ا ?ماهنامه موعود شماره 53 پی?نوشتها: 1. روزنامۀ کیهان
3. نهج?البلاغه، کلمات حکمت، شماره 139 . نهج?البلاغه فیض?الإسلام، . 2. سوره آل عمران ( 3)، آیه 138 22/7/78 ؛ ش 16633
5. دکتر احمد محمود صبحی، نظریه . 4. صدوق،کمال?الدین، ج 1، ص 146 و 365 / مجلسی، بحارالانوار، ج 36 ، ص 250 . ص 1148
/ 7. شیخ طوسی، الغیبۀ ص 188 / بحارألانوار، ج 53 ، ص 181 . 6. صدوق، أمالی و بحارالانوار، ج 52 ، ص 92 . الإمامۀ ص 413
.8 . صدوق، کمال?الدین، ج 2، ص 162 / طبرسی، الإحتجاج، ص 263 / کشف الغیبۀ، ج 3، ص 322 / فیض کاشانی، النوادر، ص 164
11 . تفسیر . 10 . عباس استاد آقایی، اسرار آفرینش اهل بیت(ع)، صص 253 251 . 9. سوره اسراء ( )، آیه 72 . سوره انفال ( )، آیه 33
13 . مفاتیح?الجنان، دعاي عدیله. 14 . دیوان . 12 . علامه مجلسی(ره)، بحارالانوار، ج 52 ، صص 93 92 ، ح 7 . البرهان، ج 4، ص 291
. 17 . بحارالانوار، ج 53 ، ص 175 . 15 . فروغی بسطامی / دیوان شعر. 16 . دیوان حافظ، ص 195 ، غزل 144 . حافظ، ص 195 ، غزل 144
.20 . 18 . حاج ملا هادي سبزواري. 19 . عصاره خلقت درباره امام زمان(ع) برگرفته از آثار آیت?الله عبداللَّه جوادي آملی، ص 85
22 . ولولا دفع?اللَّه الناس بعضهم ببعض . 21 . دکتر حسین فریدونی، امام مهدي(ع)؛ آخرین پناه، ص 85 . سوره ذاریات( )، آیه 56
25 . احتجاج طبرسی، . 24 . کمال?الدین، ص 207 . لفسدت الأرض و لکن?الله ذو فضل علی العالمین. 23 . اصول کافی، ج 2، ص 451
27 . دفع گرفتاریها و بلاها ممکن است مستقیماً توسط خود آن . 26 . آیت?اللَّه ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 157 . ج 2، ص 497
بزرگوار یا از طریق وسایط و یاران مخصوص وي و یا به وسیله دعاي آن حضرت صورت گیرد. (سید محمد صدر، تاریخ الغیبۀ
28 . النجم الثّاقب، ص 314 / بحارالانوار، ج 52 ، ص 178 / منتهی?الامال، ج 2، ص 316 ، به نقل از تاریخ الغیبۀ . الکبري) ص 153
. الکبري، صص 117 116
شباهتهاي امام عصر(ع) به پیامبران الهی(ع)
صفحه 31 از 66
سید محمدتقی موسوي اصفهانی اگر بشنوي مردي که کمال یا کمالاتی دارد، به ناراحتی یا ناراحتیهایی دچار شده، عقل تو را
وامیدارد که به یاریش برخیزي و براي خلاصی او اقدام کنی، و اگر نتوانی این کار را انجام دهی، مبادرت به دعا نمایی که براي او
فرج و خلاص حاصل شود، و شفقت و اخلاص هم در وجود تو نسبت به او پیدا میشود. اکنون که این مطلب را توجه کردي
میگوییم: مولاي ما حضرت صاحبالزمان (عج)، تمام مرزهاي کمال را احاطه کرده و به برترین مراتب جمال و جلال دست
یافتهاست، با این همه او مبتلا به اهل ضلالت و گمراهی است و دورمانده از اهل و عیال و خانه و وطن، و این معنی براي اهل بینش
کاملاً روشن است. اما عظمت مصییبت آن حضرت، به مقدار عظمت خود او است، و اما کمالاتش، زبان از بیان آن الکن و
اندیشهها از پرواز به قلههاي رفیع آن ناتوان میباشد. شاید با مطالعۀ این گوشههایی از این مطلب را بهدست آوري و از سرچشمۀ
زلال آن سیراب شوي. و در اینجا نیز مطالبی میافزائیم که بدانی آن حضرت مجموعهاي از کمالات پیامبران و امامان و مظهر آنان
است. در روایتی که شیخ اجل محمد بن الحسن الحر عاملی در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات از کتاب إثبات الرجعۀ
فضل بن شاذان به سند صحیح آورده، چنین میخوانیم: از امام صادق(ع) است که فرمود: هیچ معجزهاي از معجزات انبیا و اوصیا
نیست مگر اینکه خداوند تبارك و تعالی مثل آن را بهدست قائم(ع) ظاهر میگرداند تا بر دشمنان، اتمام حجت کند . 1 و چه خوش
گفتهاند: آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري. و نیز فاضل علامه مجلسی در بحارالأنوار حدیثی از مفضل بن عمر از امام ابوعبدالله
صادق(ع) نقل کرده که فرمود: و در آن هنگام آقاي ما قائم(ع) به خانه خدا تکیه زده میگوید: اي مردم هرکس میخواهد آدم و
شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکس که میخواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و
سامم، و هرکس میخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل میباشم، و هرکس میخواهد موسی و
یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس میخواهد عیسی و شمعون را ببیند، من همان عیسی و شمعون هستم، و
هرکس میخواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین را ببیند، بداند که من همان محمد و امیرالمؤمنین هستم، و هرکه میخواهد حسن و
حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین میباشم، و هر که می خواهد امامان از ذریۀ حسین را ببیند، بداند که من همان
ائمه اطهار هستم. دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفتهاند و هرچه نگفتهاند را به شما خبر میدهم. 2 این حدیث،
دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیاي عظام و مکارم ائمۀ اطهار(ع) در وجود امام زمان ما أرواحنا فداه جمع است و از آن
حضرت بروز میکند، و نیز روایتی که قبلاً از پیغمبر اکرم(ص) آوردیم که نهمین آنها قائمشان است و او ظاهر و باطن آنها است،
بر این معنی دلالت میکند. همچنین شیخ صدوق در کتاب کمالالدین به سند خود از ابوبصیر روایت کرده که گفت: شنیدم
حضرت ابوعبدالله صادق(ع) میفرمود: سنتهاي پیغمبران(ع) و آنچه از غیبتها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل البیت نیز بهطور
کامل و صددرصد واقع خواهد شد. ابوبصیر گوید: عرض کردم یابن رسولالله، قائم شما اهل البیت کیست؟ فرمود: اي ابوبصیر، او
پنجمین از نسل فرزندم موسی است، او فرزند بهترین کنیزان است، غیبتی خواهد داشت که در آن باطلکیشان به تردید میافتند،
سپس خداوند عزوجل او را آشکار میکند و بهدست او شرق و غرب زمین را فتح مینماید و روح الله، عیسی بن مریم، از آسمان
فرود میآید و پشت سرش نماز میخواند... . 3 حال که سخن به اینجا رسید خوب است این مطلب را [به نحو تفصیلیتر] بیان
نمائیم. 1. شباهت به حضرت آدم(ع) 1 1. خداوند، آدم را خلیفۀ خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن
چنین فرمود: إنّی جاعفلٌ فففی اْلَارْضف خَلیفَۀً. 4 من در زمین خلیفهاي قرار میدهم. و خداوند حضرت حجت(ع) را نیز وارث زمین
خواهد ساخت و خلیفۀ خود در زمین خواهد فرمود، چنانکه از حضرت ابیعبدالله صادق(ع) مروي است که در تفسیر آیۀ: وَعَدَ
اللهف الذَّینَ آمَنفوا مفنْکفمْ وَ عَمفلفوا الصّالفحاتف لَیَسْتَخْلففَنَّهفمْ ففی اْلاَرْضف. 5 خدا به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و
کارهاي شایسته کردهاند وعده داد که در روي زمین جانشین دیگرانشان کند. چنین فرمود: او، قائم و اصحابش میباشند و هنگام
؛ اَلْحَمْدف لفلهف الَّذي صَ دَقَنا وَعْدَهف وَ اَوْرَثَنا اْلَارْضَ... 6 » : ظهورش در مکه، در حالیکه دست به صورت میکشد، میگوید
صفحه 32 از 66
7 و در حدیث مفضل آمده که خروج میکند در حالیکه .« سپاس خداي را که به وعدة خود وفا کرد و زمین را به ارث ما درآورد
ابري بالاي سرش سایه افکنده و در آن منادي ندا میکند: این، مهدي، خلیفۀ خدا است از او پیروي کنید. 2 1. از پیامبر(ص) نقل
شده که فرمود: آدم(ع) آنقدر بر فراق بهشت گریست تا اینکه (اشک) از دو گونهاش مانند آبراههایی جاري شد. 8 از امام
صادق(ع) نیز همین معنی روایت شده است. 9 حضرت قائم(ع) نیز، مانند آدم، گریه بسیار دارد، چنانکه در زیارت ناحیه از آن
. حضرت است که، خطاب به جدش، حسین(ع) میگوید: شب و روز برایت ندبه میکنم و به جاي اشک بر تو خون میگریم. 3 1
دربارة آدم، آیه نازل شده که: و عَلَّمَ آدَمَ الَاسماءَ کفلَّها. 10 خداوند تمام اسمها را به آدم تعلیم فرمود: 7 و اما قائم، خداوند آنچه به
آدم آموخت به او نیز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب دیگري آموخته است، چه اینکه آدم بیست و پنج حرف از اسم اعظم را
آموخته بود چنانکه در حدیث آمده است و پیغمبر اکرم(ص) هفتاد و دو حرف از آن را آموخت، و تمام اموري که خداوند متعال
به پیامبرش داده، به اوصیاي آن حضرت نیز داده شده تا به مولاي ما حضرت قائم(ع) نوبت رسید. و در خبر صحیح ثقۀ اسلام کلینی
از حضرت ابی عبدالله صادق(ع) مروي است که فرمود: آن علمی که به آدم(ع) نازل شد دیگر برداشته نشد، و هیچ عالمی نمرده
4 1. آدم، زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از مگر اینکه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمین، بدون عالم باقی نمیماند. 11
آنکه جنیان با کفر و طغیانشان آنرا میرانده بودند. قائم(ع) نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپایی حدودش زنده
خواهد کرد، بعداز مردن آن به کفر و معصیت اهل زمین. در بحارالأنوار از حضرت ابوجعفر(ع) دربارة آیۀ: یفحْیی اْلَارْضَ بَعْدَ
مَوْتها. 12 [خدا] زمین را پس از مردنش زنده میکند. آمده که فرمود: خداوند عزوجل به وسیلۀ قائم(ع) زمین را بعداز مرگش زنده
میگرداند. منظور از مرگ آن، کفر اهل آن میباشد که کافر در حقیقت مرده است. 9 و در وسائل الشیعه دربارة همین آیه آمده
است که حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: به وسیلۀ باران احیا نمیکند، بلکه خداوند مردانی برمیانگیزد که عدالت را زنده
میکنند، و زمین به خاطر احیاي عدالت زنده میشود، و به درستی که اگر یک حد در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز
باران. 14 و در همان کتاب از پیغمبراکرم(ص) منقول است که فرمود: یک ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و یک
حد که براي خدا در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. 15 با این همه تاکی و تا چند آدم و قائم را با هم مقایسه
کنم در حالیکه آدم به خاطر قائم خلق شد. فانَّ اَّلذي خَلَقَ الْمَکارفمَ جازفها فی صفلْبف آدَمَ لفلْامامف الْقائفمف آنکه مکارم
اخلاق را آفرید همه را در صلب آدم قرار داد براي امام قائم. 2. شباهت به هابیل(ع) 1 2. نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، هابیل
را کشت؛ یعنی برادرش قابیل. خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: وَاتْلف عَلَیْهفمْ نَبَاءَ ابْنَیْ آدَمَ بفالْحَقّف افذْ قَرَّبا قفرْباناً
فَتفقفبّفلَ مفنْ اَحَدفهفما وَلَمْ یفتَقَبَّلْ مفنَ اْلآخَرَ قالَ لَاقْتفلَنَّکَ قالَ افنَّما یَتَقَبَّلف اللهف مفنَ الْمفتَّقینَ. 16 و داستان راستین دو پسر آدم
را برایشان بخوان، آنگاه که قربانی کردند، از یکیشان پذیرفته آمد و از دیگري پذیرفته نشد. گفت: تو را میکشم. گفت: خدا
قربانی پرهیزگاران را میپذیرد. همچنین نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، قصد کشتن امام قائم روحی و ارواح العالمین فداه
را نمود؛ او عموي آن حضرت، جعفر کذاب بود. از امام زینالعابدین(ع) نقل شده است که فرمود: گویا جعفر کذاب را میبینم که
سرکش زمانش را بر تفتیش امر ولیّ خدا و آنکه در غیب الهی محفوظ و بر حرم پدرش موکل است وادار کند، به خاطر جهل او به
3. شباهت به ولادتش و حرص بر کشتنش اگر بر او دست یابد از روي طمع در میراث پدرش تا آن را به ناحق بگیرد. 17
شیث(ع) هبۀالله شیث، اجازه نیافت که علم خودش را آشکار کند، چنانکه در روضۀ کافی روایت شده که حضرت ابوجعفر باقر(ع)
در خبري طولانی چنین فرمود: وقتی هبۀالله پدرش آدم را دفن کرد، قابیل به نزدش آمد و گفت: اي هبۀالله من دیدم که پدرم آدم
تو را از علم، آنقدر عطا کرد که به من عطا نکرد، و آن همان علمی است که برادرت هابیل به آن دعا کرد و قربانیاش قبول شد، و
بدین جهت او را کشتم که فرزندانی نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار کنند و بگویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانیاش قبول
شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانی او قبول نشد، و تو اگر علمی را که پدرم به تو اختصاص داده آشکار کنی تو را هم
صفحه 33 از 66
میکشم همانطور که بردارم هابیل را کشتم. پس هبۀالله و فرزندان او مخفی میکردند آنچه از علم و ایمان نزد آنها بود... 18
حضرت قائم نیز تا روز وقت معین اجازه نیافته؛ چنانکه دربارة حضرتش روایت شده است: هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو
انگشت سبابهاش را به سوي آسمان بلند کرد؛ عطسهاي زد و گفت: سپاس خداي را که پروردگار جهانیان است. درود خداوند بر
محمد و خاندانش باد. ستمگران پنداشتهاند که حجت الهی، باطل و نابود است، و حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده
شود شک از بین میرود. 19 این خبر را رئیس المحدثین، شیخ صدوق در کمالالدین آورده است. 4. شباهت به نوح(ع) 1 4. نوح
شیخ الانبیاء است. از امام صادق و امام هادي(ع) روایت است که حضرت نوح(ع) دو هزار و پانصد سال عمر کرد. و حضرت
قائم(ع)، شیخ الاوصیاء است. (بنا به روایت کافی) آن حضرت در نیمۀ شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجري متولد شد. 20 که
براین اساس عمر آن حضرت تاکنون 1171 سال میشود. و از امام زینالعابدین(ع) روایت است که فرمود: در قائم، روشی از آدم و
2 4. نوح، زمین را با سخن خود از کافرین پاك کرد و گفت: لاتَذَر عَلَی الَأرضف از نوح هست و آن طول عمر میباشد... . 21
مفن الکاففرینَ دَیّاراً. 22 اي پروردگار من، بر روي زمین هیچیک از کافران را مگذار. قائم نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود
کافران پاك میگرداند تا جائی که هیچ اثري از آنها باقی نماند. 3 4. نوح، نهصد و پنجاه سال صبر کرد، چنانکه خداوند
میفرماید: فَلَبفثَ فیهفمْ اَلْفَ سَنَۀف افلّا خَمْسینَ عاماً فَاَخَذَهفمف الطّفوفانف وَهفمْ ظالفمفونَ. 23 او هزار سال و پنجاه سال کم در
میان آنان بزیست و چون مردمی ستمپیشه بودند، طوفانشان فراگرفت. قائم نیز از اول امامتش تاکنون صبر کرده، و نمیدانم تا کی
صبر خواهد کرد. هرکه از نوح تخلف جست، هلاك شد وهرکه از قائم تخلف جوید نیز هلاك میشود؛ چنانکه در حدیث آمده
4 4. آنقدر خداوند فرج نوح و اصحابش را به تأخیر انداخت تا اینکه بیشتر معتقدان به آن حضرت، از او برگشتند. فرج است. 23
قائم را نیز خداوند آنقدر به تأخیر میاندازد که بیشتر معتقدان به آن حضرت از او برمیگردند. چنانکه در حدیثی از امام
5 4. ادریس به ظهور نوح بشارت داد و به ظهور قائم، خداوند تعالی فرشتگان را بشارت داد. و پیغمبر و عسکري(ع) آمده است. 24
امامان (ع) و بلکه پیغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند. 6 4. نداهاي نوح به شرق و غرب عالم میرسید، و این یکی از
معجزات آن حضرت بود، چنانکه در کتاب زبدةالتصانیف آمده است. قائم(ع) نیز هنگام ظهور، بین رکن و مقام میایستد و
فریادي برمیآورد و میگوید: اي نقبا و سرداران من و اي خواص من، و اي کسانی که خداوند پیش از ظهور، آنان را بر روي
زمین براي یاري من ذخیره کرده، باخواست و رغبت به سوي من آیید. پس صداي آن حضرت(ع) به آنها میرسد در حالی که در
محرابها و بر فرشها و رختخوابهایشان باشند، و با یک فریاد، همه، صداي او را میشنوند هریک از آنها به گوشش میرسد و
به سوي آن صدا اجابت میکنند، و یک چشم برهم زدن نمیگذرد که همگی آنها بین رکن و مقام قرار میگیرند. این معنی در
حدیث مفضل از امام صادق(ع) آمده است. 25 پینوشتها: * برگرفته از کتاب مکیال المکارم در فوائد دعا براي حضرت قائم،
. 2. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 53 ، ص 9 . ترجمه سید مهدي حائري قزوینی. 1. شیخ حّر عاملی، اثبات الهداة، ج 7، ص 357
7. سیدهاشم . 6. سورة زمر ( 39 )، آیۀ 74 . 4. سورة بقره ( 2)، آیۀ 30 . 3. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 345
.10 . 9. همان، ج 101 ، ص 320 . 8. محمدباقر مجلسی، همان، ج 11 ، ص 204 . بحرانی، البرهان فیتفسیر القرآن، ج 3، ص 146
13 . محمدباقر مجلسی، . 12 . سورة روم ( 30 )، آیۀ 19 . 11 . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 223 . سورة بقره( 2)، آیۀ 31
17 . شیخ . 15 . همان. 16 . سورة مائده ( 5)، آیۀ 27 . 14 . شیخ حّر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18 ، ص 308 . همان، ج 51 ، ص 54
.20 . 19 . شیخ صدوق، همان، ج 2، ص 430 . 18 . محمد بن یعقوب کلینی، همان، ج 8، ص 114 . صدوق، همان، ج 1، ص 320
23 . در . 22 . سورة نوح( 71 )، آیۀ 26 . 21 . شیخ صدوق، همان، ج 1، ص 322 . محمد بن یعقوب کلینی، همان، ج 1 ، ص 514
قیامت برپا نخواهد شد مگر اینکه قائم از ما به پاخیزد، و آن هنگامی است » : بحارالانوار از پیامبر اکرم(ص) مروي است که فرمود
که خداوند به او اجازه دهد. هرکس از او پیروي کند نجات یابد و هرآنکه از او تخلف جوید هلاك گردد. اي بندگان خدا، خدا
صفحه 34 از 66
24 . شیخ صدوق، همان، .« را، خدا را، که به سوي او بیایید هرچند بر روي برف و یخبندان باشد که او خلیفۀ خدا و خلیفۀ من است
. 25 . محمد باقر مجلسی، همان، ج 53 ، ص 7 . ج 2، ص 385
شرح مراتب طهارت- 3
طهارت موجب افزونی رزق میشود طهارت انسان در هر دو بخش ظاهري و باطنی، آن موجب افزایش رزق است. اگر طهارت،
ظاهري باشد بر رزق ظاهري افزوده میگردد. منتهی باید به نکتهاي در بحث رزق توجه کرد و آن اینکه در اصطلاح عامه، آن
مقدار از امور مادي را که صرف خرج ظاهري بدن انسان میگردد که مورد نیاز اوست و کم و زیادي ندارد، تعبیر به رزق میکنند.
زیرا باید حساب رزق و روزي را از حساب مال و مالداري جدا دانست. چون اگر انسانی کمتر از نیاز ظاهري خود مال به دست
آورد و یا بیشتر از نیاز خود مال جمعآوري کند آن مقدار دیگر رزق او نخواهد بود، مگر اینکه انسانها رزقف از بالا آمده را نسبت
به هم راهزنی کنند. اگر رزق ظاهري افزوده گردد، معلوم میشود که خرج ظاهري شخص هم افزوده میشود و به همراه آن، دست
بخشش او نیز نسبت به غیر بالا میرود، در این صورت او علاوه بر اینکه خرج خودش را تأمین میکند، خرج آنهایی را هم که در
تحت تکفل اویند تأمین میکند. این نیز به منزلۀ رزق است. مثل اینکه شما بزرگف منزلید، گرچه غذاي خودتان در شبانهروز به
یک مقدار کمی است اما چون همسر و فرزند در منزل افزوده شد، و روزي آنها هم از ناحیۀ شما تأمین میگردد، آن مقدار رزق
آنها هم به حساب شما میآید. حال اگر کسی منزلش را وسعت دهد تا بتواند همسایۀ فقیرش را نیز تأمین کند در این صورت اگر
بر مالف او افزوده شود، این افزایش رزقف اوست نه افزایش مال او. اما اگر بیش از مقدار خاص خود مال جمع کند، این دیگر
افزایش مال اوست نه افزایش رزق او. معناي افزایش رزق ظاهري آن است که اگر شخص اهل طهارت باشد، حلّیت مال او اقتضا
میکند که دیگران نیز از آن بهرهمند شوند. اما رزق باطنی را هیچگاه مقید به اندازهاي نکردهاند، بلکه فرمودهاند: هرچه طهارت
باطنی بالا رود بر رزق باطنی هم افزوده میشود تا کسی نگوید من اعمال عبادي را انجام میدهم تا مثلًا به درجۀ پنجم از ایمان
برسم! خوب چرا نباید به مرتبۀ ششم برسد و اصلًا چرا نباید به درجۀ دهم ارتقاء یابد؟ چرا توقف کند؟ چرا بالا نرود؟ اینجاست که
راه ازدیاد رزقف باطنی، باز است زیرا رزق باطنی مربوط به جان شخص است و جان نیز یک حقیقت غیرمتناهی است. لذا هرچه بر
رزق باطنی افزوده شود همه غذاي روح و جان میشود. همانند اینکه یک درخت هرچه از آب و خاك غذا بگیرد، بزرگتر
میگردد و وسیعتر میشود و میتواند براي افراد بیشتري سایهبانی کند. نکیۀ دیگر اینکه سایهبانی کردن درخت، مقصود اصلی
رشد درخت نیست، بلکه مقصود درخت، توسعه یافتن است. بعداز آن دیگران، خود، از وسعت درخت بهرهمند میشوند. درخت
هرگز نمیگوید: غذا میگیرم براي اینکه به دیگران بدهم. بلکه میگوید: من غذا را براي خودم میگیرم وقتی قوي شدم و قوت
نفسانی پیدا کردم خود به خود دیگران از وسعت وجودي من بهرهمند میشوند. نفس ناطقۀ انسانی نیز مرزوقف رزق باطنی است و
هرگز در حدّ خاصی مقیّد نمیشود بلکه موجودي بیانتهاست و به واسطۀ گرفتن روزي بالاتر میرود و آمادةگیرایی بیشتر میشود
و بعداز گرفتن، دیگران خود به خود از او انتفاع میبرند. انگیزة صحیح براي انجام کار نیک گفتیم که رزق باطنی مربوط به خود
شخص است. در رزق ظاهري هم اگرچه دیگران از آن بهرهمند میشوند اما در نهایت باز بهرة آن به خود شخص برمیگردد. زیرا
به ازاي « روزي » ، رزق ظاهري از جود و سخاوت و دیگر صفات انسانی شخص سرچشمه میگیرد و شخص بعداز انجام این افعال
آن را دریافت خواهد کرد. مانند اینکه امروز میبخشد و روز دیگر خود بخشیده میشود. حال ببینیم آیا میتوان به امید دریافت
چیزي به ازاء انجام کاري، کار نیک انجام داد؟ مثل اینکه شخصی بگوید: من میبخشم تا خدا مرا ببخشد. یا میدهم تا خداوند در
ازایش به من بدهد. متأسفانه در ما اگر انجام کاري به ازاء دریافت چیز دیگري نباشد، هیچ صفت خیري صادر نمیشود و کسی
جود و بخشش نمیکند. انگیزة اکثر مردم از انجام فعل نیکو این است که ازایش را از خداوند بگیرند. اما انگیزة امیرالمؤمنین(ع) و
صفحه 35 از 66
جناب شیخالرئیس در نمط .« ما میبخشیم همانگونه که خدا میبخشد » : دیگر بزرگان هرگز چنین نبوده است. آنها فقط میگویند
پنجم یا ششم اشارات میفرمایند: جود، بخشیدنی را میگویند که بلاعوض باشد. خداوند نیز چنین است. میبخشد اما هرگز در
مقابل آن، چیزي طلب نمیکند و احتیاج به عوض ندارد. بلکه میگوید: سرشت ذاتی من بر بخشش است. مثل اینکه چشم بگوید:
سرشت ذاتی من بر دیدن است و گوش بگوید: بافت حقیقی من بر شنیدن است، یا اینکه خورشید بگوید: بافت حقیقی من بر
نوردهندگی است. تمام موجودات عالم از حق درس گرفتهاند، همه میگویند: سرشت ذاتی تکوینی ما بر این است که به کار خود
مشغول باشیم و در مقابل آن چیزي طلب نکنیم. در این میان فقط انسان است که کارهایش را در مقابل دریافت عوض آن انجام
میدهد. البته نمیگویم اینگونه بودن بد است بلکه این یک نظر متوسط است. نه میگوییم بد است و نه میگوییم خوب است. فقط
میگوییم اینگونه افراد اگر بخششی هم کنند، جواد حقیقی نمیباشند زیرا جواد حقیقی در مقابل جود خود چیزي طلب نمیکند.
إنّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جَزاءً و لاشکوراً. 1 مرد آن است که هزار مرتبه دست مردم را بگیرد و وقتی هم که افتاد، هیچ
انتظاري از دیگران نداشته باشد. این را آیات قرآن و سیرة ائمه(ع) به ما آموختهاند. به عنوان مثال، آیۀ فوق اشاره به آن قضیه دارد
که روزي امام حسن و امام حسین(ع) مریض شده بودند و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نذر کرده بودند که اگر مریضی
فرزندانشان خوب شد، سه روز روزه بگیرند. توجه به یک نکته اخلاقی در ارتباط با تصرفات لازم به ذکر است که این مطلب شما
را به یک دستورالعمل قرآنی و یک نکته اخلاقی توجه میدهد و آن اینکه با اینکه جناب امیرالمؤمنین(ع) و صدیقۀ کبري(س) از
اولیاء الله بودند و معصوم و تمام عالم را در اختیار داشتند و میتوانستند با یک اشاره مریض را خوب کنند، اما بازدست تصرف
دراز نکردند و نذر سه روز روزه کردند تا مریضشان خوب شود. معلوم میشود با این عمل خواستهاند به ما دستورالعمل بدهند. زیرا
آنها براي شفاي مریض اصلًا نیاز به سه روز روزه نداشتهاند. آنها این کار را کردهاند تا به ما برنامه بدهند که شما نیز براي شفاي
مریضتان میتوانید نذر کنید که سه روز روزه بگیرید. وگرنه اگر آنها این طور عمل نمیکردند با اشارهاي مریض را خوب
میکردند. ما نیز میگفتیم: ما که مثل آنها نیستیم تا بتوانیم با اشارهاي کار را تمام کنیم. نکتۀ دیگر اینکه در مباحث قبلی عرض
کرده بودیم هرکس قويتر شود، دستف تصرّفش در نظام عالم کمتر میشود. مثلًا نمیآید بگوید حال که من ولیاللهام و کسی
هستم که پیامبر در شب معراج هرچه را میدید به شکل من میدید، چرا باید معطل باشم و حسن و حسین را با اشارهاي شفا ندهم؟
نهخیر این کار را نمیکند. او میگوید، همانطور که دیگران براي برآورده شدن حاجات خود نذر میکنند ما نیز براي بهبودي
فرزندان خود نذر میکنیم. خدا اگر بخواهد خود شفا میدهد. اینها علاوه بر اینکه به ما ادب داشتن میآموزد براي ادامۀ راه به ما
دلداري نیز میدهد. همانند اینکه شما شخصیت بزرگی را ببینید که براي رفتن به نقطهاي به جاي اینکه از هواپیما یا ماشین شخصی
خود استفاده کند به ایستگاه ماشینسواري بیاید و مانند یک فرد معمولی با دیگران همسفر شود و به آنها آرامش دهد. یا به عنوان
مثال دیگر، جناب زینالعابدین(ع) نیز در کربلا مریض بودند اما براي خوب شدن خود هیچ تصرف نکردند. زیرا میدانستند ارادة
خدا بر مریضیشان تعلق گرفته و دلیلی ندارد از خدا بهبودي خود را از راه تصرف طلب کند. اگر میبینید شخصی مریض مانده
نباید حتماً به دنبال این باشید که شفاي او را از خداوند بگیرید. اگر مقرر شده که این شخص مریض بماند، بگذارید بر همین حال
باقی باشد البته او را به نزد پزشک ببریم، دلسوزي بکنیم، دعا بکنیم، دارو برایش ببریم و زحمت بکشیم اما به این معنا نباشد که لج
کنیم حتماً این مریض باید شفا پیدا کند. ما نمیتوانیم براي خدا دستورالعمل صادر کنیم. علامه حسنزاده در این مورد تعبیري
ما در این موارد خیلی گرفتاریم و « ایشان باید امر کند و ما تابع باشیم نه اینکه ما امر کنیم و خدا امرمان را اجرا کند » : دارند که
توجه زیادي به این مسائل نداریم. ائمۀ اطهار این روش را به ما آموختهاند. به خاطر همین، حضرت علی(ع) و حضرت صدیقۀ
طاهره(ع) نذر کردند اگر عزیزانشان شفا پیدا کردند سه روز روزه بگیرند. امام حسن و حسین(ع) هر دو شفا پیدا کردند و همگی
سه روز روزه گرفتند. هنگام افطار روزة روز اول مسکینی آمد و در خانۀ ایشان را زد و مقداري غذا خواست. آنها نیز غذاي خود را
صفحه 36 از 66
به او دادند. (خدا هم خوب جاهایی انسان را امتحان میکند. درست همان موقعی که انسان،د خود، نیازمند است او را امتحان
میکند، ببیند آیا میدهد یا نمیدهد؟ هنر آن است که انسان خود گرسنه باشد و به دیگران بدهد نه اینکه داشته باشد و بخشش
کند که البته آن نیز کار آسانی نیست.) روز بعد هم روزه گرفتند و هنگام افطار، یتیمی در خانۀ آنها را زد. فرمودند: امشب هم نان
خود را به او میدهیم و خود کمتر میخوریم تا از گرسنگی از پاي در نیائیم. روز سوم هم اسیري در خانۀ آنها را زد و آنها غذاي
خود را به او دادند. بعد میفرمایند: با اینکه گرسنه بودیم به ایشان دادیم اما هرگز از آنها چیزي طلب نمیکنیم. حتی نمیخواهیم از
2 این، بسیار فرمایش بلندي است که انسان .« إفنَّما نفطْعفمفکفمْ لفوَجْهفالله لا نفریدف مفنْکفمْ جَزاءً و لا شَکفوراً » . ما تشکري کنند
هزاران خدمت به دیگران بکند اما هرگز انتظار یک خدمت کردن از ایشان را نداشته باشد. اگر این آداب انسانسازي اهل بیت(ع)
در ما پیاده شود ما یک پارچه نور میشویم. به طور کلی باید خصلت پسندیده را در خود تقویت کنیم و آن اینکه مطلقاً از غیر خدا
انتظاري نداشته باشیم. از دوستانمان، از همسایگانمان، از هم محلیهایمان، از برادران و پدارنمان، حتی از فرزندان خود نیز انتظاري
نداشته باشیم. به خود القاء نکنیم که فرزندانمان را بزرگ میکنیم تا در هنگام پیري دستمان را بگیرند. این خصلت انسانی و
مردانگی نیست. مردانگی آن است که سر سوزنی از دیگران انتظاري نداشته باشیم. این امر باعث میشود انسان همیشه راحت و
آرام باشد و توقعی از دیگران نداشته باشد و اگر احیاناً در ازاي خدمتف او، خدمتی شد باز سعی کند در ازاي آن به دیگران
خدمت کند و اگر خدمتی ندید در دلش کینهاي نکند و ناراحت نشود. رسیدن به این مقام کار یک سال و دو سال نیست. انسان
باید خیلی اهل همت باشد تا به این مقام راه یابد. بیائید همۀ ما از امروز تصمیم بگیریم اینگونه باشیم. اگر در ازاي خدمتی از ما
تشکر کردند ممنونشان باشیم و اگر تشکر نکردند ممنونتر باشیم. بلکه باید بالاتر رویم که نه تنها توقع خدمت نداشته باشیم بلکه
خلاف آنرا و نقطۀ مقابل آنرا در انتظار بنشینیم. این باعث میگردد که بر رزق معنوي انسان افزوده گردد و آنگاه است که میبینید
چه وقایعی براي شما رخ میدهد. افراد بد اجتماع برگردن ما همان اندازه حق دارند که افراد خوب حق دارند. این بسیار حرف
بلندي است. مثلًا اگر شما فردي همچون یزید را به عنوان بدترین فرد، و بعد فرد دیگري را همچون حسین بن علی(ع) را به عنوان
بهترین انسان، به ذهن آورید بعد بگویید ایندو به یک اندازه برگردن ما حق دارند. حال چطور باید این مسئله را حل کرد؟ تا انسان
بخواهد به سرّف و حقیقت این کلام برسد چقدر طول میکشد؟! حال براي فهمیدن اندك ظاهر این کلام جملهاي را به عرضتان
میرسانیم. فرمودهاند: بافت و مزاج ما به گونهاي است که اگر کسی فحش و ناسزایی به ما بگوید و یا یک بیاحترامی به ما بکند،
سریعاً از آن طرف درف رحمت را به رویمان میگشایند. خوب این کم خدمتی است؟ برادرف من آدم باید آنقدر نماز بخواند و
جان به لب بیاورد تا بتواند آن در را به روي خود باز کند. مگر این گونه نیست؟ اگر کسی بخواهد درف آن سوي عالم به روي او
گشوده شود و چشمف دلش باز شود تا حقایق را ببیند، چقدر باید زحمت بکشد؟ اما میبینید ناگهان کسی به انسان جسارتی
من در نزد دلهاي شکسته « انا عند المنکسرة قلوبهم » : میکند و دلف او را میشکند بعد خداوند به حرف در میآید و میفرماید
جاي دارم. حال میبینید که در یک انتخابات، اگر یکی از کاندیدا به ظاهر شکست بخورد و منزوي شود چقدر مردم به او خدمت
کردهاند و او چقدر میتواند از این فرصت استفاده کند، اگر اهلف کار باشد. اما اکنون ما اینگونه نیستیم. آن هم که در انتخاب
پیروز شده آنقدر در جشن پیروزي خود سرگرم میشود تا اینکه دلمرده میگردد. وقتی مردم به درف خانۀ حضرت
امیرالمؤمنین(ع) آمدند و اظهار ارادت کردند و عرضه داشتند شما را به خلافت برگزیدهایم، آنجا حضرت فرمود: اگر شما امروز
حاضر نمیشدید و خداوند وظیفه و تکلیف و حجت را بر من تمام نمیکرد که اگر مردم به تو روي آوردند، امورشان را در دست
گیر، من افسار شتر حکومت را بر پشتش میانداختم و رهایش میکردم. جشن برپا کردن بعداز پیروزي انتخاباتی دل را تیره
میکند. باید از تمام فرصتها استفاده کرد. آنکس هم که در انتخابات شکست خورده باید ازشکستن دلش استفاده کند و را ه
بیفتد. درست است که حضرت علی(ع) میفرمود: من بیست و چهار سال استخوان در گلو داشتم، اما همان استخوان باعث شد که
صفحه 37 از 66
ملک و ملکوت به خدمت حضرت درآید. چنانکه در روز عاشورا همین دشمن بود که سیدالشهدا و اصحابش را به مقامات بلند
رسانید. بدانید هر وقت مردم به شما پشت کردند و روي گردانیدند، آن وقت است که برکتی به شما روي میآورد و درهاي
رحمت بر شما باز میشود که: بدان را هست بر ما حق بسیار چو حق مردم پاکیزه کردار برآن زخمی که دیدم از زمانه براي فیض
2. همان . پایان جلسۀ یازدهم پینوشتها: 1. سورة انسان، آیۀ 10 « والحمدلله ربّالعالمین » حق بودي بهانه
جهان در بحران- 3
از ذوب شدن یخچالهاي هیمالیا تا طوفانهاي جزایر کارائیب راندولف کنت 1، اگنس کالامارد 2 اشاره: شاید در هیچ دوره از
دورانهاي بیشماري که کره خاك در عمر طولانی خود شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان اینگونه دستخوش بحرانها و
التهابهاي گوناگون و فراگیر نبوده است؛ بحرانهاي سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیستمحیطی و ... . فقط کافی است
یکی از روزنامههاي صبح یا عصر را ورق بزنید تا در صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبهرو
شوید. جنگ، نبردهاي داخلی، کودتا، نسلکشی، جنایت علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر،
قحطی، گرسنگی، فقر، شکاف طبقاتی، قتل، جنایت، ناامنی، آدمربایی، شکنجه، روسپیگري، همجنسبازي، سقط جنین، گرم
شدن کره زمین، کمبود منابع آب، خشکسالی، زلزله، بیماريهاي کشنده و ... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار
جهان مخابره میشود. راستی چه اتفاقی افتاده است؟ بشر در چه باتلاق خود ساختهاي گرفتار آمده که هرچه بیشتر دست و پا
میزند بیشتر در آن فرو میرود؟ آیا براي این بحرانهاي فراگیر جهانی میتوان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست
راهی براي برون رفت از این بحران پیدا کند؟ آیا این همه بحران و التهاب، این همه ظلم و بیعدالتی، این همه فساد و تباهی،
اینهمه ... براي بازگشت انسان از راهی که براي اراده جهان در پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این
فرموده پروردگار حکیم را مورد توجه قرار دهد که: ظهرالفساد فی البّر و البحر بما کسبت أبدي الناس لیذیقهم بعض الذي عملوا
لعلهم یرجعون. به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را
که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند. آري، وقت بازگشت فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به
که تنها نجاتبخش او از این همه ظلم و « ولیّ خدا » عجز و ناتوانی خود در مهار این بحرانها و اظهار پشیمانی از پشت کردن به
فساد و تباهی است سر به آستان پروردگار خویش ساید و ناله سر دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده،
فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ولیّ خود و پسر دختر پیامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز، تا
تقدیم شما « جهان در بحران » آنکه همه مظاهر باطل را نابود سازد و حق را ثابت گرداند. در سلسله مقالاتی که از این پس با عنوان
خوانندگان عزیز میشود، نمادهاي مختلف بحرانهایی که امروز جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار میگیرد تا
عمق و گستردگی آین بحرانها بیش از پیش روشن شود و عجز و ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد.
باشد تا از این رهگذر همه ما به ضرورت ظهور آخرین حجت براي پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها
واقف و فرج آن حضرت را با همه وجود از خداوند متعال خواستار شویم. در سومین قسمت از این سلسله مقالات یکی دیگر از
بزرگترین خطري که بشر را در » ، ابعاد بحرانهاي آخرالزمان مورد بررسی قرار میگیرد. به عقیدة آناتول لیون، استاد علوم سیاسی
دراز مدت تهدید میکند، همان معضلی است که به دلیل مد روز نبودن آن، به ندرت از سوي رسانهها مطرح میشود. این خطر،
همان کمبود آبی است که عواملی از جمله: ازدیاد جمعیت و بیکفایتی وحشتناك در امر استفاده و ذخیرة آن و نیز تأثیرات بالارفتن
درجه حرارت جهان بر یخچالهاي هیمالیا، از علل آن محسوب میشوند. چنانچه روند فعلی به همین ترتیب ادامه پیدا کند، بدون
شک در طول پنجاه سال آتی، قسمت اعظم سرزمین پاکستان به خشکی و بیآبیاي از نوع صحراهاي آفریقامنتهی به صدها
صفحه 38 از 66
میلیون نفر جمعیت گرفتار خواهد شد. همین سرنوشت در انتظار شمال هندوستان نیز خواهد بود. ذوب شدن یخچالهاي دائمی
هیمالیا، که در حال حاضر در جریان بوده، و دیگر شاید به مرحله بازگشتناپذیري رسیده باشد، حاصل تغییرات جوي و نتیجۀ
کارکردهاي بشر در طول صدسال گذشته تلقی میشود. در واقع، در طول ده هزار سال تاریخ بشر، این اولین بار است که او در
چنین دورة کوتاهی به چنین عامل تعیین کنندهاي در جهتگیري سیر طبیعت مبدل میشود. آلبرت هاریسون استاد دانشگاه
کالیفرنیا، در این مورد میگوید: ما باعث تغییرات اساسیاي در سیاره خود گشتهایم. جغرافیاي زمین را با حفر گودالهاي معدنی
عظیم و نیز با کشاورزي خود عوض کردهایم، مسیر رودخانهها را با زدن سدها و کانالها و آبگردانها عوض کردهایم، هزاران تن
مواد شیمیایی و هیدروکربن به درون اتمسفر ریختهایم و با ایجاد شکاف در لایۀ اوزون، باعث بالا رفتن درجه حرارت کرة زمین
شدهایم. به زبان دیگر، بشر، خود به عظیمترین مصیبت طبیعی مبدل شده است. مصایب و فجایع غیرقابل پیشبینی طبیعی نه اتفاقی
جنبی و جانبی بلکه انعکاسات و پیامدهاي طرز زندگی و ساختار مدنی جوامع و نحوة بهرهبرداري از منابع طبیعی محسوب میشود.
خوانده میشود، وضوحاً بر همین نکته تأکید دارد. جنگلزداییها و نابود « مصایب طبیعی » روند جاري آن چیزهایی که در اصطلاح
ساختن باتلاقها و همچنین بیتفاوتی نسبی دولتها به اثر گلخانهاي و گرمتر شدن زمین، همه و همه به این حقیقت عریان اشاره
میکند که تلفات حاصله از مصایب طبیعی در طول دهه 90 ، سه برابر تلفات در دهه 80 و پانزده برابر همان در دهه 50 بوده است.
دادههاي جاري، از سوي دیگر بر این افسانه که گویا عواقب منفی اجتماعی و اقتصادي این مصایب به حوزه جغرافیایی اطراف آن
که « ازدیاد جمعیت در لبه اقیانوس آرام » محدود میماند، قلم بطلان کشیده است. همین مطلب، موضوع عمده مورد بحث کنفرانس
در سال 2001 در دانشگاه استانفورد کالیفرنیا برگزار شد، بهشمار میرفت. در آنجا زمینشناسسان و مشاوران و متخصصان
« لیما » کمکرسانی، عواقب مصایب طبیعی و از جمله زلزلهها و آتشفشانیهایی را که محتمل است به سراغ لبه اقیانوس آرام (از
بیاید، مورد بررسی قرار دادند و تخریبهاي حاصله از (« تایپه » توکیو گرفته تا « آنکوراژوي » و « سیاتل » و از « لسآنجلس » گرفته تا
آنرا تخمین زدند. به گفتۀ یکی از متخصصان: راههاي ارتباطی آبی میان غرب آمریکا و آسیا، در معرض آسیبپذیري از سوي
اختلالات محیطزیستی قرار دارد و زلزلههاي به مراتب شدیدتر و مخربتري، آینده سیاتل و سانفرانسیسکو را تهدید میکند. به
همین جهت بود که زلزله سال 1999 تایوان، نه تنها از نظر تلفات جانی و مالی بلکه از نظر وقفه انداختن در گردش اقتصاد که در
به واسطه ،« سان خوزه » کالیفرنیا نیز احساس میشد حائز اهمیت بود. صنایع الکترونیکی « سان خوزه » دورترین نقاط و از جمله
کمبود قطعاتی که معمولاً توسط کمپانیهاي تایوانی توزیع میشد، عملًا به حالت توقف و تعطیل درآمد. این زلزله یکی از ابعاد
را نیز آشکار ساخت: آسیبپذیري اقتصادي کارگران کالیفرنیا به صورت « جهانی شدن » اضطرابانگیز (و قابل پیشبینی) پدیده
از کار بیکار شدنها در ابعاد وسیع در نتیجۀ اتفاقی که هزاران کلیومتر دورتر به وقوع پیوسته است. نظر مجدد به عواقب آتی
است، بر این نکته انگشت میگذارد که مشکل در اینجا به محروم شدن « لیون » ذوب شدن برفهاي هیمالیا که مورد نگرانی
میلیونها سکنۀ آسیاي جنوبی از آب و زمینه زندگی خود محدود نمیشود. فرد باید تأثیرات ترکیب گرم شدن کره و عدم
صرفهجویی و ذخیرههاي ناچیز و ازدیاد جمعیت را بر سایر نقاط جهان نیز مدنظر داشته باشد و از سوي دیگر، اثرات مهاجرت صدها
میلیون مردمی را که از روي ناچاري و نومیدي و براي تداوم بقاي خود جابهجا میشوند، بر مناطق شهري و در نتیجه، تأثیر آنرا بر
امنیت و ثبات کشورهاي منطقه در نظر داشته باشد. به علاوه، باید اثرات این عدم امنیت و عدم ثبات بالقوه و اشکال متنوع آنرا که
به صورت شیوع امراض در ابعاد جهانی، اختلال روندهاي جابهجایی جمعیتها و نزاعهاي منطقهاي خودنمایی میکند، برظاهر
شدن نقاط آسیبپذیر بشر در مقیاس جهانی آن ملاحظه کرد. راهحلهاي غیرمنتظره به زبان دیگر، مصایب و اتفاقات غیرمترقبه،
دیگر به هیچوجه مشکلاتی مختص به جهان سوم محسوب نمیشود. عدم امنیت بیسابقۀ جهانی حاصله از واقعۀ یازده سپتامبر و نیز
به اصطلاح جنگ با تروریسم و حمله به عراق، یادآور روشن و انکارناپذیر همین نکته است که ما از این بیشتر نمیتوانیم به
صفحه 39 از 66
نگرشهاي حاشیهنشینانه و این نظریه که گویا فجایع انسانی محدود به جغرافیاهاي خاصی میشود، بچسبیم. ما همگی درست
برعکس بازیگران بیاختیار یک معضل جهانی محسوب میشویم، که کارکرد خود بشر صرفنظر از آنکه از روي
منفعتطلبیهاي انعطافناپذیر شخصی و یا تعصبات بشارت مأبانه مذهبی و یا حفظ ساده بقاي اقتصادي بوده باشد بر سر ما آورده
است. موارد بالا، هیچ یک به غیرقابل احتراز بودن این روند اشاره نمیکند و برعکس، نشان دهنده لزوم نظر انداختن از یک زاویه
متفاوت، بر مصایب و اتفاقات نامساعد و به علل و مکانها و تأثیرات آن است. لزوم چنین برخوردي، روزبهروز ضرورت و اهمیت
تازهتري مییابد، چرا که به دلایل گوناگون، آینده بشر، از بسیاري جهات هم اکنون حاضر است. ما پیشتر از این نیز در راهی گام
میزدهایم که شرایط مساعد را براي بروز احتمالی یک فاجعه عظیم جهانی در طول بیست سال آتی فراهم میآورده است. پروفسور
2، منجر به « بیوترور » 1 و یا « بیوخطا » تا سال 2020 ، یک مورد » استاد دانشگاه کمبریج، با قاطعیت، نظر میدهد که ،« مارتین ریس »
نیز در همین راستا عقیده دارد که بشر، خود، شرایط پیدایش یک « تیهومر دیکسون » پروفسور .« مرگ یک میلیون نفر خواهد شد
فروریختگی یکباره سیستمهاي اجتماعی، اقتصادي و بیوفیزیکی » فاجعه جهانی را مهیا کرده است. ما در این مقطع، فقط میتوانیم
با همه این اوصاف، ساختارها و .« در مقیاس جهانی را زیرفشارهاي مختلف و تنگاتنگی که بر آن وارد میشود انتظار بکشیم
سیستمهایی که مسئول پیشبینی راههاي تسکین ضربه و پیشگیري از آن و یا حداقل آمادهسازي، براي مقابله با آسیبهاي عظیم
مقیاس از جهت انسانی هستند، توانایی مقابله با آنرا ندارند. کلیه سازمانهاي بنیادي، دولتی، غیردولتی و بین دولتها و در واقع،
خوانده میشوند، هنوز که هنوز است، گرفتار توقعات و برداشتها و « انسان دوستانه » ، تمام نهادهایی که به این یا آن دلیل
پروسههایی میباشند که بیشتر مناسب مقابله با اورژانسها و حفظ بقا در حال حاضر است. پروسهها و روشهایی که قدیمی تلقی
میشوند. در نیتجه، فرد باید معضل سازمانهایی را که تلاش میکنند به درکی از آینده برسند، دریابد. پروفسور ریس اشاره
میکند که در سال 1937 ، آکادمی ملی علوم آمریکا، تحقیقی را که هدف آن پیشبینی پیشرفتهاي علمی آینده بود، سازمان داد.
این گزارش، سند آموزندهاي براي آیندهنگران تکنولوژي در زمان حاضر محسوب میشود. این گزارش، ارزیابی » : او میگوید
عالمانهاي از کشاورزي و پیدایش بنزین و لاستیک مصنوعی به دست داد. از آن مهمتر، غفلت آنان از بسیاري چیزهاي دیگر، نظیر
انرژي اتمی، آنتیبیوتیکها، موتور جت، موشک و رفتن به فضا و اختراع کامپیوتر و مسلماً پیدایش ترانزیستور بود. این کمیته، از
پیشبینی تکنولوژيهایی که نیمه دوم قرن بیستم را زیر نفوذ خود میگرفتند، عاجز بود. از این هم بدتر، عجز این کمیته در
مشکل سازمانها (البته بیش از آنکه عدم قدرت پیشبینی آینده باشد) مشکل .« پیشبینی تغییرات سیاسی و اجتماعی این دوره بود
عدم قابلیت آنان در نظارت و توجه و تحلیل و تطبیقپذیري با اوضاع جهانی است که مشخصه عمدة آن، تغییرات سریع و پیچیدگی
آن است. از میان نهادها، تنها آنهایی قادرند مسئولیت برخورد مؤثر با تغییرات سریع سیاسی و تکنولوژیک و پیشبینی بحرانهاي
بالقوه بشري را به عهده بگیرند که قابلیت و ظرفیت رودررویی با تغییرات سریع و پیچیدگیها را دارا باشند. این خصیصه، به
سازمانهاي تطبیقپذیر منحصر میشود. ساختار این سازمانها به گونهاي است که قادرند، طیف وسیعی از تخصص هاي مختلف را
هاي مختلف دانشمندان، مدیران، سیاستگذاران، اخلاقگران و مقامات تصمیم گیرنده تکلم کنند. این « زبان » ترکیب کرده و به
سازمانها شهامت مقابله با قدرتها و رویارویی با ضعفهاي آنها در جوابگویی و مسئولیتپذیريشان را دارا بوده و قادرند با
دیگران کار و همیاري کنند. نهادها حتی اگر کاملًا مجهز و آیندهنگر بوده و از درك تکنولوژي برخوردار باشند نیز قادر نیستند به
تنهایی از عهده مسئولیت مقابله با بحرانهاي حال و آینده برآیند. عموم آنان که مستقیم یا غیرمستقیم به نحوي درگیر این مسئله
ژ.ف. » هستند، خالصانه باید در شکل دادن به نحوه برخورد با معضلات، شرکت کرده و همکاري متقابل داشته باشند. به نظر
معاون مدیریت اروپا در بانک جهانی، براي تضمین تداوم بقاي کره زمین، حداقل باید بیست معضل جهانی حل شود. این ،« ریشارد
مسائل از امور جهان شمولی شبیه گرم شدن کره آغاز شده و تا مسائلی نظیر وضع قانونهاي بینالمللی براي بیوتکنولوژي ادامه
صفحه 40 از 66
مییابد. اما در حال حاضر، این هواپیما بدون خلبان پرواز میکند. متدهاي جاري مقابله با مسائل جهانی، در مقیاس متناسبی با امر
حاد روز نیست. سرسختی آمریکا در لاپوشانی تهدید جهانی خطر تغییر آب و هوا و تلاش آن کشور با همراهی برخی دولتهاي
دیگر، در جهت از خط خارج ساختن عهدنامههاي بینالمللیاي که در راه کند کردن این روند تدوین شده، قابل توجه است.
ir.mondedipto.com 1. Randolph kent 2. Agnes ماهنامه موعود شماره 53 پینوشتها: * منبع: لوموند دیپلماتیک
در زبان انگلیسی بیان کنندة ارتباط کلمه با حیات، زندگی یا موجودات زنده میباشد. (bio) « بیو » و 4. پیشوند calamard 3
عصمت کتاب